سیاست انقلابی کرمانشاه
بسم الله الرحمن الرحیم عماریون احساس وظیفه کنند در صحنه حاضر‌شوند

آیا اگر امام حسن(علیه‌السلام)به جاى امام حسين(علیه‌السلام)بودند كار
 
ایشان را مى‌كردند و اگر امام حسين (علیه‌السلام) هم بجاى برادر
 
بزرگوارشان بودند، كار ایشان را مى‌كردند يا نه؟ مسلّم همين طور است.
 
اسلام دين صلح است يا دين جنگ؟
 

اولين تفاوت اين است كه امام حسن علیه‌السلام در مسند خلافت بودند و

معاويه هم به عنوان يك حاكم گو اين‌كه تا آن وقت خودش، خودش را به

عنوان خليفه و اميرالمؤمنين نمى‌خواند و به عنوان يك نفر طاغى و معترض

در زمان اميرالمؤمنين علیه‌السلام قيام كرد به عنوان اين‌كه من خلافت

على را قبول ندارم, به اين دليل كه على كُشندگان عثمان را كه خليفه‌ی بر

حق مسلمين بوده، پناه داده است (!) و حتى خودش هم در قتل خليفه

مسلمين شركت داشته است (!!). پس على خليفه‌ی بر حق مسلمين

 نيست. معاويه خودش به عنوان يك نفر معترض تحت عنوان مبارزه با

حكومتى كه بر حق نيست و دستش به خون حكومت پيشين آغشته است،

قيام كرد. تا آنوقت ادعاى خلافت هم نمى‌كرد و مردم نيز او را تحت عنوان

اميرالمؤمنين نمى‌خواندند. همين طور مى‌گفت كه ما مردمى هستيم كه

حاضر نيستيم از آن خلافت پيروى بكنيم. امام حسن علیه‌السلام بعد از

اميرالمؤمنين علیه‌السلام در مسند خلافت قرار مى‌گيرد. معاويه هم روز

بروز نيرومندتر مى‌شود. به علل خاص تاريخى وضع حكومت اميرالمؤمنين

(علیه‌السلام)در زمان خودش كه امام حسن علیه‌السلام هم وارث آن وضع

حكومت بود، از نظر داخلى تدريجاً ضعيف‌تر مى‌شود.به طورى كه نوشته‌اند

بعد از شهادت اميرالمؤمنين علیه‌السلام, به فاصله‌ی هجده روز (كه اين

هجده روز هم عبارت است از مدتى كه خبر به سرعت رسيده به شام و بعد

معاويه بسيج عمومى و اعلام آمادگى كرده است) معاويه حركت مى‌كند

براى فتح عراق. در اين‌جا وضع امام حسن علیه‌السلام يك وضع خاصى

است, يعنى خليفه مسلمين است كه يك نيروى طاغى و ياغى عليه او

قيام كرده است. كشته شدن امام حسن علیه‌السلام در اين وضع يعنى

كشته شدن خليفه مسلمين و شكست مركز خلافت. مقاومت امام حسن

(علیه‌السلام) تا سر حد كشته شدن نظير مقاومت عثمان بود در زمان

خودش، نه نظير مقاومت امام حسين علیه‌السلام.

امام حسين (علیه‌السلام) وضعش وضع يك معترض بود در مقابل حكومت

موجود. اعتراض كرد به وضع موجود و به حكومت موجود و به شيوع فساد

و به اين‌كه اين‌ها صلاحيت ندارند و در طول بيست سال ثابت كردند كه چه

مردمى هستند و روى حرف خودش هم آن‌قدر پافشارى كرد تا كشته شد.

امام حسن علیه‌السلام وضعش از اين نظر درست معكوس وضع امام

حسين علیه‌السلام است. يعنى كسى است كه در مسند خلافت جاى

گرفته است و ديگرى معترض به او است و اگر كشته مى‌شد، خليفه‌ی

مسلمين در مسند خلافت كشته شده بود و اين خودش يك مسأله‌اى است

كه حتى امام حسين علیه‌السلام هم از مثل اين‌جور قضيه احتراز داشت

كه كسى در جاى پيغمبر صلی الله علیه وآله و در مسند خلافت ایشان

كشته شود. ما مى‌بينيم كه امام حسين علیه‌السلام حاضر نيست كه در

مكه كشته شود. چرا؟ فرمود: اين احترام مكه است كه از ميان مى‌رود.

به هر حال مرا مى‌كشند. چرا مرا در حرم خدا و در خانه خدا بكشند كه

هتك حرمت خانه خدا هم شده باشد؟! ما مى‌بينيم اميرالمؤمنين

(علیه‌السلام) در وقتى كه شورشيان در زمان عثمان شورش مى‌كنند

فوق‌العاده كوشش دارد كه خواسته‌هاى آن‌ها انجام شود، نه اين‌كه

عثمان كشته شود. از عثمان دفاع مى‌كرد, كه خودش فرمود: من اين‌قدر

از عثمان دفاع كردم كه مى‌ترسم گنهكار باشم. ولى چرا از عثمان دفاع

مى‌كرد؟ آيا طرفدار شخص عثمان بود؟ نه، مى‌گفت اين براى عالم اسلام

ننگ است كه خليفه‌ی مسلمين را در مسند خلافت بكشند. بى‌احترامى

است به مسند خلافت. اين بود كه مى‌گفت اين‌ها خواسته‌هاى مشروعى

دارند. خواسته‌هاى اين‌ها را انجام بده، بگذار اين‌ها برگردند بروند. از طرف

ديگر اميرالمؤمنين علیه‌السلام نمى‌خواست به شورشيان بگويد كار

نداشته باشيد و حرف‌هاى حق خودتان را نگوئيد... .

پس اگر امام حسن علیه‌السلام مقاومت مى‌كرد، نتيجه‌ی نهائي‌اش

آن‌طور كه ظواهر تاريخ نشان مى‌دهد، كشته شدن بود. اما كشته شدن

امام و خليفه در مسند خلافت ولى كشته شدن امام حسين (علیه‌السلام)

كشته شدن يك نفر معترض بود. اين يك تفاوت.

تفاوت دوم اين بود كه درست است كه نيروهاى عراق ضعيف شده بود، اما

اين نه بدان معنى است كه به كلى از ميان رفته بود و اگر معاويه همين‌

طور مى‌آمد يكجا فتح مى‌كرد.با اين‌كهبسيارى از اصحاب امام حسن

(علیه‌السلام) به حضرت خيانت كردند و منافقين زيادى در كوفه پيدا شده

بودند و كوفه يك وضع ناهنجارى پيدا كرده بود كه معلول علل و حوادث

تاريخى زيادى بود .

يكى از بلاهاى بزرگى كه در كوفه پيدا شد مسئله‌ی پيدايش خوارج بود كه

خود خوارج را اميرالمؤمنين علیه‌السلام معلول آن فتوحات بى‌بند و بار

مى‌داند. اگر امام حسن علیه‌السلام مى‌جنگيد، يك جنگ چند ساله‌اى ميان

دو گروه عظيم از مسلمين شام و عراق رخ مى‌داد و چند ده هزار نفر تلف

مى‌شدند بدون آن كه يك نتيجه نهايى در كار باشد. احتمال اين‌كه بر معاويه

پيروز مى‌شدند، آن‌طور كه شرايط تاريخ نشان مى‌دهد، نيست و احتمال

بيشتر اين است كه در نهايت امر شكست از آن امام حسن علیه‌السلام

باشد. اين چه افتخارى بود براى امام حسن علیه‌السلام كه بيايد دو سه

سال جنگى بكند كه در اين جنگ از دو طرف چندين ده هزار و شايد متجاوز

از صد هزار نفر آدم كشته بشوند و نتيجه‌ی نهائي‌اش يا خستگى دو طرف

باشد كه بروند سر جاى خودشان و يا مغلوبيت امام حسن علیه‌السلام و

كشته شدنش در مسند خلافت. اما امام حسين علیه‌السلام يك جمعيتى

دارد كه همه‌ی آن، هفتاد و دو نفر است. تازه آن‌ها را هم مرخص مى‌كند.

مى‌گويد مى‌خواهيد برويد، برويد. من خودم تنها هستم. آن‌ها ايستادگى

مى‌كنند تا كشته مى‌شوند. يك كشته شدن صد در صد افتخار آميز .

پس اين دو تفاوت عجالتاً در كار هست.يكى اين‌كه امام حسن علیه‌السلام

در مسند خلافت بود و اگر كشته مى‌شد, خليفه در مسند خلافت كشته

شده بود وديگر اين‌كه نيروى امام حسن علیه‌السلام يك نيرويى بود كه كم

و بيش با نيروى معاويه برابرى مى‌كرد و نتيجه‌ی شروع اين جنگ اين بود

كه اين جنگ مدت‌ها ادامه پيدا كند و افراد زيادى از مسلمين كشته شوند،

بدون اين‌كه يك نتيجه نهايى صحيحى به دنبال داشته باشد.

منبع: کتاب سیری در سیره ائمه اطهار (علیهم‌السلام) شهید مطهری



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: شنبه 27 دی 1393برچسب:,
ارسال توسط عمار
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 485
بازدید دیروز : 234
بازدید هفته : 943
بازدید ماه : 1537
بازدید کل : 102922
تعداد مطالب : 871
تعداد نظرات : 73
تعداد آنلاین : 1